یک وقت یک کسی که سنی ازش گذشته و سابقه ای در اجتماع و اقتصاد دارد یا
نه شخصیت قابل پیش بینی دارد و یک روز زنگ میزند و پولی قرض می خواهد -
هر چند زیاد - خب آدم حساب و کتاب می کند و می پرسد برای چی میخواهی آن
طرف هم توضیح مختصری می دهد و تصمیم می گیرد پول بدهد یا ندهد. اگر جواب
رد بدهیم هم طرف سرد و گرم روزگار چشیده و درک می کند و ناراحت نمی شود.
اما گاهی دوستی یا فامیلی که تازه به دوران جوانی رسیده، سابقه ای در
اجتماع یا اقتصاد ندارد و هنوز در حال و هوای بچگی است و شخصیتش کامل شکل
نگرفته، زنگ میزند و پولی قرض می خواهد - هر چند کم - ، حاضر هم نیست
بگوید دقیقا می خواهد چکار کند، بعد هم می گوید خانواده اش متوجه نشوند،
خب آدم نمی داند به چی اعتماد کند و قرض بدهد و بدون اطلاع خانواده اش هم
خیلی وجهه ی خوبی ندارد. از یک طرف بگویی از پدرش اجازه بگیری ناراحت می
شود که ما را بچه حساب میکنی! اگر بگویی میخواهی چه کار مدام طفره می
رود! پول قرض ندهی هم که چون سرد و گرم روزگار نچشیده ناراحت می شود! بعد
میگویند زدی تو سر بچه رفت معتاد شد!