۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

وقتي دروغ در آسمان عدالت وزيدن گرفت

رفيق مي گويد دارم خفه مي شوم از بس اين روزها دروغ شنيدم٬
اطلاع رساني ميکنم به رفيق ديگر٬ شايد او بداند چه بايد کرد٬ او
هم نمي داند. در نتيجه ما مجبوريم خفه شويم.

۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

اندر احوالات ماه محرم٬ بصيرت مثال زدني مردم و هدفمندي يارانه ها

پسرخاله ي رفيق ميگويد از وقتي هدفمندی يارانه ها اجرا شده حتي يک عروسي هم نديده!

۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

استقلال آزادي جمهوري اسلامي

بابا دارد از آبجي کوچيکه که کلاس پنجم است درس ميپرسد. تعليمات اجتماعي
است به نظرم. ميپرسد استقلال٬ آزادي٬ جمهوري اسلامي يعني چي؟ آبجي توضيح
ميدهد تا ميرسد به آزادي٬ آبجي آزادي را که توضيح ميدهد٬ دل من ميگيرد.

بدون تیتر

يک بار هم حجره ايم بدجور مريض شده بود و سردرد داشت و سرفه ميکرد٬ بعد
نامزدش هي مرتب از شهرستان زنگ ميزد حالش را ميپرسيد٬ نازش را مي کشيد٬
يک بار ديگر رفيقم٬ يک رفيق ديگرم٬ بدجور مريض شده بود و سردرد داشت و
سرفه ميکرد٬ بعد دوست دخترش هي مرتب زنگ ميزد به موبايلش و اس ام اس
ميداد حالش را ميپرسيد٬ نازش را ميکشيد٬ بعد حالا ما سه روزه که اینجا بدجوره
مريض شديم و سردرد داريم و سرفه ميکنيم و داريم توي بستر بيماري ميميريم
يک ضعيفه نداريم پاي تابوت مان شيون سر دهد :(

۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

هدفمندي يارانه ها - قم - داخلی - شب - خانه - ادامه

مامان خوشحال است که با هدفمندي يارانه ها و گران شدن نان٬ احتمال دارد مردم
محله‌مان توی کلاردشت دست از تنبلي بردارند و دوباره به کشاورزي رو بياورند
و مهم تر از همه اين که بساط نان محلی پختن در تنورهاي خانگی دوباره راه بيفتد.
و مامان بدجور عاشق اين آخري است. بابا هم نشسته هي تأييد ميکند که مثلا مامان
بيشتر ذوق کند :)

هدفمندي يارانه ها - قم - داخلی - شب - خانه

بابا ميگه چه خبر؟ مامان تعريف ميکنه که زنگ زده شمال و خاله گفته اونجا
نون شده دونه اي دويست تومان. بابا خدا رو شکر ميکنه. ميپرسيم چرا؟ ميگه
آخه همين مردم نون داغ رو ده تا ده تا ميخريدن ميبردن خشک ميکردن ميريختن
جلوي گاو و گوساله و مرغ و جوجه شون. يه ذره رحم تو دلشون نبود که براي
اين نون زحمت کشيده شده٬ نون که مفت باشه اينجوري ميشه٬٬ مردم قدرش رو
نميدونن... بابا چند دقيقه اي در همين رابطه افاضات مي فرمودند و مامان
تأييد ميکردند و ما که حالمان خوش نبود هي آب دماغ مان را مي کشيديم
بالا.

هدفمندي يارانه ها - قم - خارجی - روز - تاکسی دیگر

کرايه را که داد راننده گفت: اين که خيلي کمه پيرمرد! کرايه ها گرون شده
مگه خبر نداري؟ پيرمرد هم نه گذاشت و نه برداشت و با همون لهجه ي قمي
گفت: آخه خود ح/رو/م زاده اش ديشب اومد تو قوطي گفت کريه ماشينا گرون
نميشه.. ما نفهميديم حرف اون قوطي رو باور کنيم يا حرف دهن مردم رو...

٭ تاکسي٬ مسير فلکه صفاييه تا ميدان شهيد مطهري

هدفمندي يارانه ها - قم - خارجی - روز - تاکسی

حاج آقا شما ميدوني اينا براي چي دارن آب و برق رو گرون ميکنن؟ برای اینکه
مردم تنبل شدن.. شما یادت نمیاد قديم مردم ساعت پنج صبح بيدار ميشدن نمازشون
رو ميخوندن ميرفتن سر کار، اما الان من خودم دو تا جوون نره غول دارم تو خونه
تا لنگ ظهر می خوابند، از اون طرف شبها تا نصف شب بیدارند فيلم و سريالای
تلويزيون رو ميبينن.. حالا دولت اومده هدفمندي کرده که مردم ديگه تا نصف شب
بيدار نمونن و برق مصرف نکنن.. زودتر بخوابن... صبح ها هم زودتر بيدار بشن
نمازشون رو بخونن.. اونايي هم که نماز نميخونن برن توي صف شير و نون وايستن..

٭ راننده تاکسي، مسير شهرک پرديسان تا فلکه صفاييه.
٭ نامبرده مدعي شده اين ها از اهداف اصلي هدفمندي يارانه ها است که البته
به مردم نگفته اند.

۱۳۸۹ آذر ۲۷, شنبه

تنها فرق شون توي عکساي بالاسرشون بود يکي محکوم و يکي حاکم

تو محرم هم توي جلسات جامعه روحانيت دعا ميکردن و از خدا بصيرت ميخواستن
و هم توي جلسات مجمع روحانيون دعا میکردن و از خدا بصیرت میخواستن و اتفاقا
هر دو گروه هم براي امام حسين گريه ميکردن!

۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه

این بصیرتی را که تلوزیون با این تحلیل عمیق از خودش نشان داد چند روز پیش در یک راننده تاکسی دیده بودم!

رفیق می گوید دیشب تلوزیون گفته در کشور ما بارون نیامده ولی در کشورهای
دیگر هم که اومده فقط خسارت زده.

فردا جمعه است بچه ها

خودم میدانم اینکه فردا جمعه است گفتن ندارد. خب این هم هست که احتمالا
شما کارمند یا دانشجو و طلبه یا یک کاره ای هستید و مثل دوستان بیکار و
خانه نشین من نیستید که هفت روز هفته برای تان فرقی نداشته باشد. چون
تنها در این صورت است که هیچ وقت نمیدانید امروز چندشنبه است و فردا
چندشنبه خواهد بود و این یک مشکل جدی بین من و دوستانم است!

۱۳۸۹ آذر ۱۶, سه‌شنبه

راننده محترم لطفا دانشمندان هسته ای را دوست داشته باش، آنها خوب هستند.

اینقدر د/یو/ث/ها توی تلوزیون گفتند کیک زرد درست کردیم که بچه ما هوس
کیک زرد کرده میگه بابا برو برای ما کیک زرد بخر بخوریم.. ما گشنه مونه...
پدرسوخته آخه من از کجا کیک زرد گیر بیارم برات بخرم بخوری!؟

* از افاضات یک راننده تاکسی در قم.
* نامبرده پس از این افاضات گهربار دقایقی با صدای بلند شعار داد که
انرژی هسته ای حق مسلم ماست و پس از آن تا انتهای مسیر سکوت کرد.

۱۳۸۹ آذر ۱۵, دوشنبه

از افاضات گعده ی بچه دبیرستانی ها در پارک مرکزی شهر

- آخه امام حسین که اون موقع دوازده سالش بوده از کجا پول آورده شهربانو
رو خریده؟
- حتما باباش واسش خریده
- نه.. شماها نمیدونید.. شهربانو چون دختر پادشاه ایران بوده اونجا تو بازار
کنیزها بهش میگن حق انتخاب داری.. اونم صاف میره دست میذاره رو شونه
امام حسین.. حالا فهمیدی!؟ امام حسین اصلا پول نداده!! حالا تو هی مسخره
کن که امام حسین از کجا پول آورده.. نمیفهمی دیگه...  (!)


* اینا هم از کم کاری حوزه و روحانیته؟

آخ از دست جوونی که شوخی شوخی درد دلش رو داد میزنه و کسی نمیشنوه...

از بالای پل دیده که آن پایین، طلبه ها یکی یکی ساک در دست سوار اتوبوس
می شوند که بروند تبلیغ. از همان بالا داد زده که آهای حاج آقا..!! داری میری
تبلیغ..؟؟؟ ما رو هم با خودت ببر...
بعدش هم با دوستانش کلی زدند زیر خنده!

* نامبرده بعد از این آمده و شاهکارش را برای‌مان تعریف کرده و یک بار دیگر
به شوخی بامزه ی خودش کلی خندیده! خب دیگر.. چه کار می شود کرد از دست
این جوونای امروزی!؟

۱۳۸۹ آذر ۱۳, شنبه

یک بار یک آخوند دیگر کار خیر کرد و ما حال کردیم حالا شما حالی ببر. چه فرقی میکند..

دو هزار تومانی دادم. پول خورد نداشت کرایه تاکسی ام را حساب کند. خواستم
کرایه حاج آقا را هم حساب کند. حاجی غریبه بود. پرسید: وقتی نمی شناسی ام
چطور کرایه ام را حساب میکنی؟ میخواستم هم راننده تاکسی ضرر نکند هم حاج
آقا یک حالی برده باشد هم ما یک کار خیری یاد این حاج آقا داده باشیم. این را
یک بار یک حاج آقای غریبه‌ی دیگر یادم داده بود، آن وقت هم تاکسی پول خورد
نداشت و مانده بودم چه کار کنم که حاج آقای غریبه کرایه ام را حساب کرد.

۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

از تأثیرات فتوای حرمت توهین به مقدسات اهل سنت بر گعده پیرمردها در پارک مرکزی شهر


- آخه اگر عثمان آدم بدی بوده پس چطور داماد حضرت علی (!) شد؟




* اولا که عثمان نبود و عمر و ابوبکر بودند!
* دوما که داماد حضرت علی نبودند و داماد پیامبر هم نه؛ بلکه پیامبر دامادشان بود!
* سوما که آن هم که دختر حضرت علی را گرفته یکی دیگر بوده و در اصلش کلی ان قلت وارد است!
* چهارما که حالا چون «جعده» قاتل امام حسن؛ زن حضرت هم بوده، پس آن زن، زن خوبی بوده؟
* پنجما که اصلا چه ربطی دارد؟؟
* ششما که اینم از کم کاری حوزه و روحانیته؟

۱۳۸۹ آذر ۱۱, پنجشنبه

نه ندارم چون دروغ میگویی دوست عزیز و معتادم!

کلی از اولش با مهدی جان مهدی جان آمد جلو و سلام و علیک و احوالات پرسی
که آخرش قصه تعریف کند که میخواهم بروم خانه مادربزرگم و پول ندارم، پنج
هزار تومان داری قرض بدهی؟