من حتی رفیق معتاد سنگین داشتم. میگفت اعتیادم از اولین شکست عشقی که خوردم
شروع شد. تازه میگفت سه بار هم به خاطر دختره رگ دستشو زده خواسته خودکشی
کنه. ولی نمرده. جای زخم روی دستش رو هم به من نشون داد. هی میگفت نگاه کن!
اینجاست! منم دیدم. جای زخم روی دستش بود. ولی دیگه هیچی بهش نگفتم. گفتم بذار
تو خریت خودش بمونه...
* بخش دیگری از افاضات جوان بقال قمی نامبرده در مطلب قبل. نامبردهی مذکور خیلی
بصیرت داشت. ولی خب ما هم اولش نمیدانستیم بقالی مال خودش نیست. بعدا فهمیدیم.
شروع شد. تازه میگفت سه بار هم به خاطر دختره رگ دستشو زده خواسته خودکشی
کنه. ولی نمرده. جای زخم روی دستش رو هم به من نشون داد. هی میگفت نگاه کن!
اینجاست! منم دیدم. جای زخم روی دستش بود. ولی دیگه هیچی بهش نگفتم. گفتم بذار
تو خریت خودش بمونه...
* بخش دیگری از افاضات جوان بقال قمی نامبرده در مطلب قبل. نامبردهی مذکور خیلی
بصیرت داشت. ولی خب ما هم اولش نمیدانستیم بقالی مال خودش نیست. بعدا فهمیدیم.