شک کرده بود سیگار می کشم. گفت بیا پسرم توی باغ کارت دارم. فهمیدم چیزی
شده. پاکت توی جیب را انداختم دور. رفتیم توی باغ. کنار دیوار باغ ایستادیم.
گفت رو به دیوار بایست و دست هایت را بیاور بالا بگذار روی سرت.
بابا آن روز مرا گشت و هیچ چیز پیدا نکرد. راستش را بخواهید پدرم یک
نظامی است...
شده. پاکت توی جیب را انداختم دور. رفتیم توی باغ. کنار دیوار باغ ایستادیم.
گفت رو به دیوار بایست و دست هایت را بیاور بالا بگذار روی سرت.
بابا آن روز مرا گشت و هیچ چیز پیدا نکرد. راستش را بخواهید پدرم یک
نظامی است...