۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه

کلا دلم به حالش سوخت گفتم يه پست براش بنويسم

در مورد هدفمندي يارانه ها ازش پرسيدم٬ سر صحبت باز شد٬ يه خورده صحبت
کرديم و بعد ساکت شديم. چند دقيقه بعد يه دفعه گفت شما در مورد ماشين ازم چی
پرسيده بودي؟ خنديدم و گفتم نيستي؟ کجايي؟ پيش من؟ يمن(!)؟ گفت نه، يه لحظه
حواسم رفت پيش مادرخانومم، نمیدونم چرا بعدش  ياد بنزين و گازوييل و روغن
موتور و روغن ترمز و اينا افتادم. چند دقيقه بعدش دوباره نزديک بود مسیر رو
اشتباه بره. هول شده بود، گفت نمي دونم چه م شده.

* در احوالات آقاي راننده٬ تاکسي٬ قم، مسير پل مصلي به طرف شهرک پرديسان٬
کرايه ٥٠٠ تومن.