۱۳۸۹ شهریور ۱۵, دوشنبه

میخواستیم مث پرنده ها باشیم آسمونو حس کنیم رها باشیم

برای بار سوم پرسیدم: حالا میخواهی چه کار کنی؟ کجا بری؟
گفت: میرم خارج. اونجا حس میکنی یتیمی. اونوقت مجبوری رو پای خودت وایستی.