دو هزار تومانی دادم. پول خورد نداشت کرایه تاکسی ام را حساب کند. خواستم
کرایه حاج آقا را هم حساب کند. حاجی غریبه بود. پرسید: وقتی نمی شناسی ام
چطور کرایه ام را حساب میکنی؟ میخواستم هم راننده تاکسی ضرر نکند هم حاج
آقا یک حالی برده باشد هم ما یک کار خیری یاد این حاج آقا داده باشیم. این را
یک بار یک حاج آقای غریبهی دیگر یادم داده بود، آن وقت هم تاکسی پول خورد
نداشت و مانده بودم چه کار کنم که حاج آقای غریبه کرایه ام را حساب کرد.
کرایه حاج آقا را هم حساب کند. حاجی غریبه بود. پرسید: وقتی نمی شناسی ام
چطور کرایه ام را حساب میکنی؟ میخواستم هم راننده تاکسی ضرر نکند هم حاج
آقا یک حالی برده باشد هم ما یک کار خیری یاد این حاج آقا داده باشیم. این را
یک بار یک حاج آقای غریبهی دیگر یادم داده بود، آن وقت هم تاکسی پول خورد
نداشت و مانده بودم چه کار کنم که حاج آقای غریبه کرایه ام را حساب کرد.